گل ناز - ابوالفضل اسدی کیا

گل ناز ,
دست بردار از این همه ناز و با دل من بساز
راز عشق پنهان شده توی چشمات
تو رو نباید دید تو رو باید نفس کشید مثل عطر یاس
تو رو باید با مژه برداشت
تو رو باید پاک کرد از نگاه
تا عطر تنت مست کنه گل ها و پروانه ها رو
تو مثل کهنه شرابی
مثل نوری
مثل باغی با حصارای سنگی
خود عشقی
تو مثل دلهره ای , یه بوسه ای
مثل خطی رو به افق و الفبایی که باید آموخت
تو فاصله ای بین بودن و نبودن
مرز عقل و جنونی
مرز اشکی و لبخند
باید از دست تو جاری شد و رفت  و غرق شد در دریای هستی تو
باید اطاقکی شد وسط کویر دلت
خراب شد به پای تو
باید موند و تو قلبت ذوب شد و قطره ای از خون شد
و منتظر نوری تو قلبت


از ابوالفضل اسدی کیا

نظرات