I love you
Not only for what you are
But for what I am
When I am with you.
I love you
Not only for what
You have made of yourself
But for what
You are making of me.
I love you
For the part of me
That you bring out.
I love you
For putting your hand
Into my heaped-up heart
And passing over
All the foolish, weak things
That you can’t help
Dimly seeing there
And for drawing out
Into the light
All the beautiful belongings
That no one else had looked
Quite far enough to find.
I love you
Because you are helping me
To make of the lumber of my love
Not a tavern
But a temple
Out of works of my every day
Not a reproach
But a song.
I love you
Because you have done
More than any creed
Could have done
To make me good
And more than any fate
Could have done
To make me happy.
You have done it
Without a touch
Without a word
Without a sign
You have done it
By being yourself.
Perhaps that is what
Being a friend means
After all.
“ Roy Croft “
دوستت دارم
نه تنها برای آنچه هستی
بلکه برای آنچه که هستم
هنگامی که با توام.
دوستت دارم
نه تنها برای آنچه که از خود می سازی
بلکه برای آنچه که از من می سازی.
دوستت دارم
برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی.
دوستت دارم
چون دست بر دل فسرده ام می نهی
زنگارهای بی ارزش و بی مقدار را به سویی می زنی
و نور می تابانی بر گنجینه های پنهانی که
تا کنون در ژرفا مانده بودند.
دوستت دارم
چون یاری ام می کنی
که از تخته پاره های زندگی
نه یک کپر
که معبدی در خور بنا سازم؛
کمک می کنی
که کار ورزانه ام
نه یک سر شکستگی
بلکه ترنم ترانه ای باشد.
دوستت دارم
چون بیش از هر کیش و آیینی
به رویش من یاری رسانده ای؛
فراتر از هر سرنوشتی
شادی را به من ارزانی داشتی.
این همه را هدیه داده ای
بی هیچ تماسی، کلامی و یا اشارتی؛
به این کار توانا گشته ای
چون خود بوده ای؛
شاید دوست بودن در نهایت به همین معنا باشد.
نظرات